معنی فادوسیدن فادوسیدن((دُ دَ)) دوسیدن، چسبیدن، چسبیدن چیزی به چیز دیگر تصویر فادوسیدن فرهنگ فارسی معین
فادوسیدن فادوسیدن چیزی به چیزی فادوسیدن، رسیدن. این ترکیب را نویسندۀ مجمل اللغه در ترجمه ملاحمه آورده است لغت نامه دهخدا
وادوسیدن وادوسیدن چسبیدن و ملصق گشتن. (ناظم الاطباء) : صیک، وادوسیدن. (تاج المصادر بیهقی) : الاسحاق، پستان به شکم وادوسیدن از بی شیری. (مجمل اللغه). ضبوء، به زمین وادوسیدن. (تاج المصادر بیهقی) لغت نامه دهخدا