معنی فاجه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فاجه
فاجه
- فاجه
- دهان دره. بیرون شدن بخارات است از راه دهن. ابونصر نصیرای بدخشانی گوید:
ساقی ز شیشه ریز به ساغر شراب ناب
خصم نشاط فاجه و خمیازه شد مرا.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ساجه
- ساجه
- از ریشه پارسی یک ساگ یک درخت ساگ، پلمه کهبد (لوح صراف)
فرهنگ لغت هوشیار