دوانیدن دو اسب با یکدیگر، و آن معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج ذیل غوش). با کلمه غوش بمعنی اسب جنیبت بی مناسبت نیست، و در ترکی آذربایجانی غوشماق یا قوشماق بمعنی بستن دو یا چند چارپا به گاری یا درشکه و جز آن است و غوشا یا قوشا غالباً بمعنی همراه و جفت می آید، و معلوم نیست که ترکی است یا از فارسی گرفته شده است
آذوقۀ راه کردن. ذخیره کردن. بضاعت ساختن: توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد که در این صعب سفر طاعت او توشۀ ماست. ناصرخسرو. تا نبرد خوابت از او گوشه کن اندکی از بهر عدم توشه کن. نظامی