جدول جو
جدول جو

معنی غوشه کردن

غوشه کردن((~. کَ دَ))
دوانیدن دو اسب را با یکدیگر
تصویری از غوشه کردن
تصویر غوشه کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غوشه کردن

غوشه کردن

غوشه کردن
دوانیدن دو اسب با یکدیگر، و آن معروف است. (انجمن آرا) (آنندراج ذیل غوش). با کلمه غوش بمعنی اسب جنیبت بی مناسبت نیست، و در ترکی آذربایجانی غوشماق یا قوشماق بمعنی بستن دو یا چند چارپا به گاری یا درشکه و جز آن است و غوشا یا قوشا غالباً بمعنی همراه و جفت می آید، و معلوم نیست که ترکی است یا از فارسی گرفته شده است
لغت نامه دهخدا

گوشه کردن

گوشه کردن
گوشه کردن ناخن. دردی در گوشه ناخن پدید آمدن عقربک شدن
گوشه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

خوشه کردن

خوشه کردن
بستن خوشۀ گیاه. بهم آمدن خوشۀ گیاه. بیرون آمدن خوشۀ کشت. (یادداشت مؤلف). اسبال. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

توشه کردن

توشه کردن
آذوقۀ راه کردن. ذخیره کردن. بضاعت ساختن:
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد
که در این صعب سفر طاعت او توشۀ ماست.
ناصرخسرو.
تا نبرد خوابت از او گوشه کن
اندکی از بهر عدم توشه کن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

گوشه کردن

گوشه کردن
گوشه کردن ناخن، مبتلی به علت داحس شدن. دردی در گوشۀ ناخن پیدا آمدن از گرد شدن ریم و چرک اندک. عقربک شدن. رجوع به گوشه شود
لغت نامه دهخدا