معنی غنجه غنجه - فرهنگ فارسی معین
معنی غنجه غنجه
- غنجه غنجه((غِ جِ یا جَ))
- پارچه ای لطیف که زنان از آن چارقد می ساختند
تصویر غنجه غنجه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با غنجه غنجه
غنجه غنجه
- غنجه غنجه
- پارچه ای لطیف که زنان از آن چارقد می ساختند
فرهنگ لغت هوشیار
غنجه غنجه
- غنجه غنجه
- پارچۀ لطیف که از آن زنان چارقد تهیه میکردند
لغت نامه دهخدا
انجه انجه
- انجه انجه
- خرد و قطعه قطعه شده ریز ریز، کاری را به تدریج انجام دادن.، خرد و قطعه قطعه شده، ریزریز، کاری را به تدریج انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی