کوزه ای که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن کنند و پول را در آن ریزند و آن مورد استفاده تمغاچیان راهداران و جز آن بود و در بقاع متبرکه و همچنین قمارخانه ها مستعمل بود، کوزه سفالین یا صندوقچه فلزی که کودکان پول خود را در آن ذخیره کنند
کوزه ای باشد که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن کنند، و تمغاچیان و راهداران و غیرهم زری که از مردم بگیرند در آن کوزه ریزند، و در بعضی از مزارها و بقعه ها نیز هست که مجاوران و خدمۀ آنجا زر خیرات و نذورات در آن ریزند و در قمارخانه ها معمول و ’غلک قمارخانه’ مشهور است. (برهان قاطع). کوزگک سفالین یا صندوقچۀ فلزی که کودکان پول در آن ریزند و جمع کنند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ظرفی که پول در آن ذخیره نهند بچه ها و شاگردان دکان و امثال آن، و آن ظرف را سوراخی باشد که پول از ضخامت در آن فروشود، و نیز از آن سوراخ بیرون نتوان کردن. غولک. غوله. قیاس کنید باقله (سبوی بزرگ). غله (کوزۀ کوچک). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). طبل. کولک. قُلَّک. رجوع به قلک شود
سوغات، تحفه ولیک زارعی که بتنهایی کار میکند (نه بعنوان عضوی از یک گروه) و معمولا کار او زراعت محصولات دیمی و صیفی است. آتش، شراره آتش تحفه ارمغان سوغات، میوه تازه، نوباوه، جامه نو، هر چیز تازه و نوبرآمده که طبع از دیدنش محفوظ گردد، هر چیز طرفه. چنگ زدن بکسی یا بچیزی تشبث. چشم بزرگ برآمده. اما، بهر حال، علاوه برین ایضا، شاید