جدول جو
جدول جو

معنی غلفچ

غلفچ((غَ لَ))
زنبور سرخ، زنبور عسل، زلو، زالو
تصویری از غلفچ
تصویر غلفچ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غلفچ

غلفچ

غلفچ
زنبور سرخ. (برهان قاطع) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). زنبور عسل. (برهان قاطع) :
چون ز لب بوسم نمیبخشی بتا
همچوغلفچ نیش بر جانم مزن.
(آنندراج).
شمس فخری در معیار جمالی به سکون فا و حرکت لام آورده است. در فرهنگ سروری نیز چنین است. (از آنندراج) ، به معنی زلو هم گفته اند و آن جانوری باشد که بر هر جای از بدن که بچسبانند خون از آنجا بمکد، و به سکون ثانی بر وزن اعرج هم آمده است. و با جیم ابجد هم درست است. (از برهان قاطع). اوبهی در تحفه الاحباب زیلوی سرخ آورده است. و همانا سهو کرده است. (از آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

غلفج

غلفج
زنبور، زنبور سرخ، زنبور عسل، برای مِثال چون ز لب نوشم نمی بخشی بتا / همچو غلفج نیش بر جانم مزن (؟- مجمع الفرس - غلفج)
غلفج
فرهنگ فارسی عمید

غلمچ

غلمچ
غِلغِلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قِلقِلک، پَخپَخو، پَخلوچه، پَخلیچه، غِلغِج، غِلغِلیچ
غلمچ
فرهنگ فارسی عمید

غلمچ

غلمچ
جنبانیدن انگشتان در زیر بغل کسی و خاریدن پهلوها و کف پای کسی چندان که وی بی اختیار به خنده افتد
فرهنگ لغت هوشیار

غلفق

غلفق
چغز لاوه از گیاهان، زیست فراخ، برگ مو برگ رز، بد زبان زن، گول زن، پوست خرما بن، کمان فرو هشته چغز لاوه چغزوار
فرهنگ لغت هوشیار