جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غلب

غلب

غلب
یک پری دهان از آب یا مایعی دیگر، به مقدار یک بار فروبردن آب یا مایعی دیگر: دو غلب آب
لغت نامه دهخدا

غلب

غلب
جَمعِ واژۀ اَغلَب. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی) (تاج العروس). ستبرگردنان. (از ترجمان علامۀ جرجانی). رجوع به اغلب شود، بوستانهای بسیاردرخت. (ترجمان علامۀ جرجانی). جَمعِ واژۀ غلباء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غلباء شود: و حدائق غلباً. (قرآن 30/80)
لغت نامه دهخدا

غلب

غلب
چیره شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). غلبه کردن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی). به معنی غَلَب و غَلَبَه. (از اقرب الموارد). رجوع به همین مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا

غلب

غلب
چیره شدن. (منتهی الارب). غلبه کردن. (تاج المصادر بیهقی). در آیۀ شریفۀ: ’و هم من بعد غلبهم سیغلبون’. (قرآن 3/30). غلب ازمصادر مفتوحه العین است مانند طلب، فراء گوید: محتمل است که آن ’غلبه’ باشد که هاء آن به جهت اضافه افتاده است. (از منتهی الارب) ، سطبر گردن گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا