جدول جو
جدول جو

معنی غش

غش((غِ شّ))
خیانت کردن، فریب دادن، کدورت، آمیختن هر چیز کم بها در هر چیز گرانبها و ناخالص کردن آن
تصویری از غش
تصویر غش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غش

غش

غش
حالت از بین رفتن هوشیاری به سبب بیماری های عصبی یا قلبی و مانند آن ها، بیهوشی
عمل آمیختن چیزی بی ارزش با چیزی با ارزش، تقلب، ماده ای بدلی که در چیزی گران بها داخل شده باشد، ناخالصی
کنایه از تزویر، ریا، دورنگی
غش کردن: در پزشکی از حال رفتن به سبب هیجان حاد یا بیماری قلبی، بیهوش شدن، برای مِثال زآن شراب ناب بی غش ده که اندر صومعه / صوفی صافی برای جرعه ای غش می کند (سلمان ساوجی - ۳۰۸)
غش
فرهنگ فارسی عمید

غش

غش
ظاهر ساختن خلاف آنچه در دل باشد، خیانت، خدعه، گول زدن
غش کردن: خیانت کردن
غش
فرهنگ فارسی عمید

غش

غش
گول زدن، خدعه کردن، کدورت، آمیزش چیزی کم بها در زر و نقره و مشک حالت غشی را گویند، صرع
فرهنگ لغت هوشیار

غش

غش
گرفته شده از عربی به معنای بی هوشی، مدهوشی
غش ُ ریسه رفتن: به خود پیچیدن بر اثر خنده شدید و طولانی
غش
فرهنگ فارسی معین