جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غسیل

غسیل

غسیل
گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد. (از منتهی الارب) : فحل غسیل، ای کثیر الضراب و لایلقح، و کذا الرجل. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

غسیل

غسیل
شسته. مذکر و مؤنث در وی یکسان است. ج، غَسلی ̍، غُسَلاء، غُسالی ̍. یقال: هم غسلی و غسلاء، و هن غسالی. (منتهی الارب) (آنندراج). شسته شده. مغسول. مغسوله. (اقرب الموارد). غسل داده شده. غَسل شده. رجوع به غُسل و غَسل شود، گشن که گشنی بسیار کند و باردار نسازد و همچنین است مرد. (از منتهی الارب) (آنندراج). فحل غسیل، ای کثیر الضراب و لایلقح. و کذا الرجل. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

آسیل

آسیل
(قلمکار) محتویات شکنبه گوسفند که در آب شیرین و صاف ریزند و در مرحله ّ شستن پارچه سفید ساده پیش از آنکه از آن قلمکار سازند بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار