آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان. غزل پرداز: ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی. فرخی. زین روی باغ صف بتان ملک پرست ز آنروی صف رودزنان غزلسرای. فرخی. غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خند بنفشه زلفی و نسرین بری صنوبرقد. سوزنی. نقل دهن غزلسرایان ریحانی مغز عطرسایان. نظامی. نه من بر آن گل عارض غزلسرایم و بس که عندلیب تو از هر طرف هزارانند. حافظ. ببود اندرین سرا غزالی غزل سرا به مو مشک تبتا به قد سروکشمرا
دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 4 هزارگزی باختر ایلام نزدیک شوسۀ ایلام به تهران واقع شده. دامنه و سردسیر است و 475 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصولش غلات و توتون و لبنیات و ذرت و مختصر برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری است ساکنین اینجا چادرنشین و از طایقه پنج ستون هستند که در زمستان برای تعلیف احشام خود به حدود مرز ایران و عراق (ارتفاعات کولک) میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
عمل غزلسرا. غزل سرودن. غزل گفتن. غزل خواندن: ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی. فرخی. گر پیشه کنم غزل سرایی او پیش نهد دغل درایی. نظامی. مجنون ز مشقت جدایی کردی همه شب غزل سرایی. نظامی. غزل سرایی ناهید صرفه ای نبرد در آن مقام که حافظ برآورد آواز. حافظ