معنی غریب شمار - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با غریب شمار
غریب شمار
- غریب شمار
- درشمار غریبان در آمده در عداد غرباء، غرشمال قرشمال کولی
فرهنگ لغت هوشیار
غریب شمار
- غریب شمار
- در عداد غربا:
می دان که جان ز روی شناسان آن سراست.
مشمارش از غریب شماران این سرا.
خاقانی.
رجوع به غریب اشمار شود
لغت نامه دهخدا
غریب اشمار
- غریب اشمار
- درشمار غریبان در آمده در عداد غرباء، غرشمال قرشمال کولی
فرهنگ لغت هوشیار
غریب اشمار
- غریب اشمار
- در عداد غربا. در شمار غریبان:
این غریب اشمار را نبود وفا.
مولوی.
رجوع به غریب شمار شود.
، غرشمال. قرشمال
لغت نامه دهخدا
غریب شناس
- غریب شناس
- آنکه غریب را شناسد. رجوع به غریب شمار و حاشیۀ 2 همین صفحه شود
لغت نامه دهخدا