آهسته سخن گفتن از سر خشم. غرغر کردن. (فرهنگ نظام). سخن گفتن اعتراض آمیز. با کلماتی نامفهوم ناخرسندی نمودن. لندیدن. قر زدن. غر و لند کردن. رجوع به غر و قر زدن شود، پنهان راضی کردن و بردن زن فاحشه و امرد. (فرهنگ نظام). فریفتن. - غر زدن دختری یا زنی را، او را فریفتن به امری نامشروع. گول زدن و از راه بردن دختر یا زنی
بریدن سر گردن زدن، ناگاه به محلی وارد شدن، سر بر آوردن گیاه از خاک، طلوع کردن آفتاب، رسیدگی کردن وارسی کردن، باز دید کردن کسی یا محلی، رفتن و خبر گرفتن از کسی
سخنان درشت و زیرلبی گفتن از سر خشم و به حالت اعتراض، املایِ دیگر واژۀ غُر زدن، غُرغُر کردن، قُرقُر کردن فریب دادن زن یا دختری و او را با خود بردن برای عمل نامشروع