خار، (برهان) (جهانگیری) (انجمن آرا)، هر نوع خار (شوک) اعم از خار گل و خار درخت، (برهان)، مردم دهان فراخ، (برهان) (اوبهی) (انجمن آرا) (جهانگیری) : شمر جرعه ای دان به نزدیک یم جهان لقمه ای دان بنزدیک غاژ، شمس فخری، ، کلاغ مانندی خردتر از کلاغ و باریک تر از آن سیاه با پای و منقار مرجانی رنگ یعنی سرخ خوشرنگ، رجوع به غراب و رجوع به زاغ شود، غراب البین، حاتم و رجوع به غاژ کردن شود، (منتهی الارب)، ضِوَع، ضُوَع، (منتهی الارب)، غراب الزرع، غراب الزیتون
بوته گیاهی است بغایت سفید و شبیه بدرمنه در نهایت بی مزگی و هر چند شتر آن را بخاید نرم نشود و بسبب بیمزگی فرو برد. توضیح: درباره هویت این گیاه اختلاف است. مولف برهان آن را علفی دانسته که در دوغ کنند و هم آنرا نوعی کنگر نوشته و مرادف خار شتر دانسته است. مرحوم دهخدا در لغت نامه آنرا همان کاکوتی میداند، تره دوغ یعنی آنچه از رستنی که در دوغ و ماست کنند، سخن بیهوده یاوه