معنی غازبیکی - فرهنگ فارسی معین
معنی غازبیکی
- غازبیکی((بَ))
- واحدی برای مسکوک در عهد صفویه و آن را «پول» هم می گفتند و از مس سکه زده می شد و ده غاز بیکی معادل یک شاهی بوده است
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با غازبیکی
غاز بیکی
- غاز بیکی
- واحدی برای مسکوک در عهد صفویه و آن را پول هم می گفتند و از مس سکه زده می شد و ده غاز به یکی معادل یک شاهی بوده است
فرهنگ لغت هوشیار
غازبینی
- غازبینی
- منسوب به غازبین، قزوینی،
حالت کسی که یک غاز (تسو) را نیز در نظر گیرد، حالت مرد لئیم بسیار خسیس
لغت نامه دهخدا
باربیکی
- باربیکی
- عمل و شغل باربک بزرگ دربار. (از دمزن). رجوع به باربک شود
لغت نامه دهخدا
غازبین
- غازبین
- آنکه یک غاز را در نظر گیرد و حساب کند، بسیار لئیم سخت خسیس
فرهنگ لغت هوشیار