جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عنان گشاده

عنان گشادن

عنان گشادن
مقابل عنان کشیدن. راهی و روانه شدن. رفتن. عزیمت کردن.
- عنان گشاده رفتن، بسرعت رفتن و زود سپری شدن: دریغا عمر که عنان گشاده رفت. (کلیله و دمنه).
- عنان گشاده گشتن، مطلق و آزاد شدن. از قید رستن: برگهای دشت که پای بستۀ دام سرمای دی بودند ومانند بهمن در دست بهمن مانده بسعی باد صبا دل فراخ و عنان گشاده گشت. (تاریخ جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

عنان کشیده

عنان کشیده
نعت مفعولی از عنان کشیدن که بمعنی به درنگ و تأنی رفتن و آهسته و نرم راندن است:
عنان کشیده رو ای پادشاه کشورحسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست.
حافظ
لغت نامه دهخدا

دهان گشاده

دهان گشاده
که دهان او گشاده باشد. با دهان باز. گشوده دهان، کنایه است از متعجب و متحیر:
تیر گردون دهان گشاده بماند
پیش تیغ زبانش چون سوفار.
خاقانی.
سوفاروش ز حیرت وحشی دهان گشاده
شه چون زبان خنجر کرده به تیر لالش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا