معنی علاوه کردن
علاوه کردن
((~. کَ دَ))
اضافه کردن، افزودن
تصویر علاوه کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با علاوه کردن
علاوه کردن
علاوه کردن
افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
علاوه کردن
علاوه کردن
افزودن، اضافه کردن
فرهنگ فارسی عمید
علاوه کردن
علاوه کردن
افزودن. جمع کردن
لغت نامه دهخدا
لاوه کردن
لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابه
فرهنگ لغت هوشیار
لاوه کردن
لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابۀ لاو. (در اصطلاح مردم قراء اطراف قزوین)
لغت نامه دهخدا
خلاصه کردن
خلاصه کردن
پالیدن ژاویدن هنگار تنیدن، کاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تلاوت کردن
تلاوت کردن
خواندن قرائت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
صلایه کردن
صلایه کردن
دارو یا چیزی دیگر را روی صلایه ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار
صلایه کردن
صلایه کردن
ساییدن دارو یا چیز دیگر بر روی سنگ یا در هاون
فرهنگ فارسی عمید