معنی عکنه - فرهنگ فارسی معین
معنی عکنه
عکنه((عُ نَ یا نِ))
نورد شکم از فربهی، جمع عکن، اعکان
تصویر عکنه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با عکنه
عکنه
عکنه
سورنجان از گیاهان (سورنجان پارسی است و تازی گشته آن نیز سورنجان است)، نورد شکم از فربهی نورد شکم از فربهی، جمع عکن اعکان
فرهنگ لغت هوشیار
عکنه
عکنه
نورد شکم از فربهی. (منتهی الارب). آنچه از شکم بواسطۀ فربهی، خم شود و چین خورد. (از اقرب الموارد). ج، عُکَن و أعکان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عکنه
عکنه
لغتی است که آن را در اندلس سورنجان و در عراق لعبت بربری خوانند. (برهان) (آنندراج). سورنجان. (الفاظ الادویه). لعبۀ بربریه و آن سورنجان است. (از اختیارات بدیعی). لعبت بربریه، سورنجان، و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن سم قاتل است. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
آکنه
آکنه
آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین
فرهنگ لغت هوشیار
سکنه
سکنه
کسانی که در جائی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند، مردم صحرا نشین
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.