جدول جو
جدول جو

معنی عفریت

عفریت((عِ))
موجود زشت و ترسناک، دیو، غول، جمع عفاریت
تصویری از عفریت
تصویر عفریت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با عفریت

عفریت

عفریت
موجود زشت، بد و سهمناک، خبیث، منکر، زن پیر و زشت، موجود زشت و نیرومند، غول، جن بزرگ و نیرومند، زشت و قوی هیکل
عفریت
فرهنگ فارسی عمید

عفریت

عفریت
به غایت رساننده هر چیزی، مرد درگذرنده در امور و رسا و مبالغه کننده در آن و زیرک. (منتهی الارب). عِفریت. رجوع به عِفریت شود
لغت نامه دهخدا

عفریت

عفریت
مرد سخت خبیث کربز. (منتهی الارب). عِفریت. رجوع به عِفریت شود
لغت نامه دهخدا

عفریته

عفریته
مؤنثِ واژۀ عفریت، موجود زشت، بد و سهمناک، خبیث، منکر، زن پیر و زشت، موجود زشت و نیرومند، غول، جن بزرگ و نیرومند، زشت و قوی هیکل
عفریته
فرهنگ فارسی عمید

عفاریت

عفاریت
عفریت ها، موجودات زشت، بدها و سهمناک ها، خبیث ها، منکرها، زنان پیر و زشت، غول ها، جمعِ واژۀ عفریت
عفاریت
فرهنگ فارسی عمید

عاریت

عاریت
اسپنج سپنج (خانه عاریتی) که گیتی سپنج است پر آی و رو کهن شد یکی دیگر آرند نو (فردوسی شاهنامه) ایرمان، پس داد نی وامیک سپنجی ببخش و بخور هرچ آید فراز بدین تاج و تخت سپنجی مناز (فردوسی) آن چه بدهند و بگیرند آن چه از کسی ستانند برای رفع حاجتی و چون رفع حاجتی کنند باز دهند. یا عاریت شش روزه. آسمان و زمین و آنچه در آنهاست، تملیک منفعت است بدون بدل و عوض
فرهنگ لغت هوشیار