معنی عال - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با عال
عال
- عال
- رجل ٌ عال، آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زال
- زال
- پیر و سفید مو، فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم پهلوان شاهنامه،
فرهنگ نامهای ایرانی
بال
- بال
- بازوی انسان، عضوی از بدن پرندگان که با آن پرواز می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
ذال
- ذال
- حرف نهم از الفبای عربی (ابتث) و حرف یازدهم از الفبای فارسی به شتاب رفتن، دراز شدن، شوخ چشمی
فرهنگ لغت هوشیار