جدول جو
جدول جو

معنی عاقد

عاقد((ق))
پیمان کننده، کسی که قرارداد می بندد، اجرا کننده صیغه عقد
تصویری از عاقد
تصویر عاقد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با عاقد

عاقد

عاقد
عقدکننده، گره زننده. (غیاث اللغات). استوارکننده. (اقرب الموارد) ، جاء عاقداً عنقه، آمد خم کننده گردن خود را از روی تکبر. (اقرب الموارد) ، در اصطلاح فقها، اجراکننده صیغه در معامله، کسی که عقد نکاح بندد. (ناظم الاطباء) ، آهوی گردن کج کرده یا گردن بر سرین نهاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) ، ناقه ای که گره کند دم خود را و آن علامت آبستنی است از وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا