جدول جو
جدول جو

معنی عارض افروختن

عارض افروختن((~. اَ تَ))
کنایه از خشمگین شدن
تصویری از عارض افروختن
تصویر عارض افروختن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با عارض افروختن

عارض افروختن

عارض افروختن
تاوریدن زبانزد فرزانی، روی دادن، داد خواستن غضبناک شدن خشمگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار

عارض افروختن

عارض افروختن
کنایه از غضبناک شدن و خشمگین گشتن
لغت نامه دهخدا