معنی عارض عارض ((رِ)) عرض کننده، سالار، لشکر و سپاه، شکایت کننده، شاکی، چهره، رخسار، پیشامد، حادثه عرض کننده، سالار، لشکر و سپاه، شکایت کننده، شاکی، چهره، رخسار، پیشامد، حادثه تصویر عارض فرهنگ فارسی معین