جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ظفر

ظفر

ظفر
پیروز شدن، غلبه
ظفر شدن: پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن، ظفر یافتن
ظفر یافتن: پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن
ظفر
فرهنگ فارسی عمید

ظفر

ظفر
ناخن. ج، اظفار، اظافیر، کلیل الظُفر و مقَلّم ُالظُفر، مرد سست بددل و ذلیل خوار، ناخنۀ چشم، کمان سوای بستنگاه زه کمان و یا گوشه و نوک کمان. پس گوشۀ کمان. (مهذب الاسماء) ، ما بالدّار ظُفر، احدی در خانه نیست، رأیته ُ بظفره، أی بنفسه، دیدم خود او را، کل ذی ظُفر (قرآن 146/6). در قرآن کریم، شامل ذوات المناسم از انعام و ابل باشد، چه منسم به جای ناخن آنان باشد. ذوظفر، صاحب مخلب و چنگال از مرغان و صاحب حافر از دواب و صاحب ناب از سباع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

ظفر

ظفر
موضعی است نزدیک شُمیط بین مدینه و شام از دیار فزاره و در آنجاست که ام قرفه، فاطمه بنت ربیعه بن بدر کشته شد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

ظفر

ظفر
ظفیر. ظِفّیر. مردی که به هرچه اراده کند دریابد آن را
لغت نامه دهخدا