جدول جو
جدول جو

معنی طناب زدن

طناب زدن((~. زَ دَ))
پیمودن، اندازه گرفتن
تصویری از طناب زدن
تصویر طناب زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طناب زدن

طناب شدن

طناب شدن
طناب شدن دکان و مانند آن، خط کشیده شدن، ظهوری در تعریف نورس گوید: در هر دکان راسته بازارش که به تار شعاعی طنابی شده کار هزار سود و سودا راست آمده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گلاب زدن

گلاب زدن
آغشته کردن با گلاب: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

گناه زدن

گناه زدن
گناه را بگردن گرفتن، یا گناه زدن بر خود. گناه کسی را بگردن خود گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار