جدول جو
جدول جو

معنی طغراء

طغراء((طُ))
نوعی خط که به شکل منحنی بالای نامه ها و فرمان ها نوشته می شد و حکم امضای پادشاه را داشت، فرمان، منشور
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طغراء

طغراء

طغراء
ترکی تازی گشته از طورغای چرغان بر نام و سرنامه ها که به زرآب یا شنگرف بر سر و بالای فرمان های شاهان نوشته می شده، کشک کمانی (خط قوسی) خطی که بر شکل کمان باشد خط قوسی، خطی که بر صدر فرمان ها بالای بسم الله می نوشته اند به شکل قوس شامل نام و القاب سلطان وقت و آن در حقیقت حکم امضا و صحه پادشاه را داشته است
فرهنگ لغت هوشیار

اغراء

اغراء
مجبور کردن، میان دو شخص اختلاف انداختن، بر آغالیدن تحریک کردن، بر انگیختن، آغالش انگیزش. یا اغراء بجهل. بجهل کشانیدن آغالش بنادانی
فرهنگ لغت هوشیار

اغراء

اغراء
آزمند گردانیدن. یقال: اُغری به (مجهولاً) ، یعنی آزمند آن گردید و اغراء به، آزمند آن گردانید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آزمند گردانیدن. (آنندراج). آزمند گردانیدن بچیزی و تحریض کردن بر آن: اغراه به اغراءً، ولعه و حضه علیه. و اُغری به (مجهولا) ، اولع. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

اغراء

اغراء
جَمعِ واژۀ غَریرَه، مؤنث غریر، یعنی فریفته و بباطل امیدوار نموده شده و تحذیرکننده و ترساننده و جز آن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به غریره شود
لغت نامه دهخدا

اغراء

اغراء
جَمعِ واژۀ غِراء و غَراء، بمعنی سریشم یا هرچه بدان بیالایند چیزی را یا سریشم ماهی و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به غراء و غرا شود
لغت نامه دهخدا

دغراء

دغراء
روارو درآمدن در حرب جای. (منتهی الارب). دَغر. دغری ̍. و رجوع به دغری ̍ شود
لغت نامه دهخدا

صغراء

صغراء
جَمعِ واژۀ صغیر. (منتهی الارب). رجوع به صغیر شود
لغت نامه دهخدا

طغرا

طغرا
چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند. در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند، برای مِثال به طاق آن دو ابروی خمیده / مثالی را دو طغرا برکشیده (نظامی۲ - ۲۹۰)، کنایه از فرمان، حکم، کنایه از ابروی خوب رویان
طغرا
فرهنگ فارسی عمید