معنی طرقانیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با طرقانیدن
طرقانیدن
- طرقانیدن
- ترکانیدن: چهارم بادی که از اندرون رگها تولد کند و رگ را بطرقاند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
طرانیدن
- طرانیدن
- طرازیدن:
درِ مخزن و حجره ها باز کرد
طرانیدن حجله آغاز کرد.
میرنظمی (شعوری ج 2 ص 167).
(احتمالاً دگرگون شدۀ طرازیدن باشد)
لغت نامه دهخدا
ارزانیدن
- ارزانیدن
- به قیمت در آوردن به قیمت کم خریدن ارزان خریدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکانیدن
- ترکانیدن
- ترک دادن تراک دادن شکاف دادن، منفجر کردن انفجار
فرهنگ لغت هوشیار