جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طرف یافتن

طرف یافتن

طرف یافتن
طرف بستن. موفق شدن. سود بردن: چند بار آن مخاذیل نیرو کردند در حمله، اما هیچ طرفی نیافتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 39)
لغت نامه دهخدا

شرف یافتن

شرف یافتن
افتخار یافتن. به فخر و مباهات رسیدن. (از فرهنگ فارسی معین) :
مردم ز علم و فضل شرف یابد
نز سیم و زر و از خزطارونی.
ناصرخسرو.
اگر دانش بیلفنجی به فضل توشرف یابد
پدرت و مادر و فرزند وجد و خویش و خال و عم.
ناصرخسرو.
شرف یافته مشتری از حمل
گراییده از علم سوی عمل.
نظامی.
، دارای قدر و شرف گشتن. (در اصطلاح نجوم). رجوع به شرف در این معنی شود
لغت نامه دهخدا

طرف گرفتن

طرف گرفتن
حمایت کردن، گوشه گرفتن، سر حد داری کردن، طرف بستن از چیزی
طرف گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

ظفر یافتن

ظفر یافتن
پیروز شدن فتح کردن، دست یافتن بر مسلط شدن بر. پیروز گشتن دست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار