جدول جو
جدول جو

معنی طراز کردن

طراز کردن((طِ کَ دَ))
هموار کردن، هم سطح کردن، نقش و نگار زدن بر جامه
تصویری از طراز کردن
تصویر طراز کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طراز کردن

طراز کردن

طراز کردن
نادرست نویسی تراز کردن هموار کردن برابر کردن هموار کردن برابر کردن مسطح کردن، نقش کردن بر جامه تطریز
فرهنگ لغت هوشیار

طراز کردن

طراز کردن
هموار کردن. برابر کردن. مسطح کردن.
- طراز کردن جامه، نقش و علم کردن. (مجمل اللغه) : تطریز، طراز کردن جامه. (دهار)
لغت نامه دهخدا

دراز کردن

دراز کردن
ممتد کردن طولانی کردن، چیزی را پهن کردن گستردن، شکنجه کردن بفلکه بستن
فرهنگ لغت هوشیار

تراز کردن

تراز کردن
تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی، هموار کردن سطح زمین مسطح ساختن زمین یا چیزی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار

فراز کردن

فراز کردن
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن
فرهنگ لغت هوشیار

تراز کردن

تراز کردن
تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی و برطرف کردن آن
تراز کردن
فرهنگ فارسی معین

فراز کردن

فراز کردن
باز کردن، بستن، نزدیک کردن، پیش آوردن، پیش بردن، ساختن
فراز کردن
فرهنگ فارسی معین

تراز کردن

تراز کردن
معلوم کردن پستی و بلندی سطح چیزی به وسیلۀ تراز، هموار ساختن و برابر کردن پستی و بلندی سطح زمین یا چیز دیگر
تراز کردن
فرهنگ فارسی عمید