جدول جو
جدول جو

معنی طبق زدن

طبق زدن((طَ بَ. زَ دَ))
مالیدن دو زن شرم خود را به یکدیگر، سحق، مساحقه
تصویری از طبق زدن
تصویر طبق زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طبق زدن

طبق زدن

طبق زدن
پارسی است تبگ زدن هماغوشی زنان و همسایی تبگ های خویش مالیدن دو زن شرم خود را به یکدیگر سحق مساحقه
فرهنگ لغت هوشیار

طبق زدن

طبق زدن
آرامش زن با زن. سحق. مساحقه. رجوع به طبق شود
لغت نامه دهخدا

طبل زدن

طبل زدن
تبیره زدن طبل نواختن طبل فرو کوفتن، دعوی کردن بالیدن به چیزی
طبل زدن
فرهنگ لغت هوشیار

تبق زدن

تبق زدن
خوردن قسمت داخلی مُچ پاها بیکدیگر، پیچیدن پای از خرده گاه، صاحب آنندراج بنقل بهار عجم این کلمه را ورم کردن عضوی از اعضای اسب معنی کرده و این شعر را مثال آورد:
هر دم بفلک تبق زند بینی تو
پهلو همه بر افق زند بینی تو
چرم همه پیلها بپایش نرسد
چون یابو اگر تبق زند بینی تو.
میر الهی همدانی.
، تبق زدن زبان، در تداول عامه لکنت زبان
لغت نامه دهخدا

طاق زدن

طاق زدن
طاق ساختن. ساختن بنای طاق را. تسقیف. سقف زدن
لغت نامه دهخدا