جدول جو
جدول جو

معنی ضرس

ضرس((ض))
دندان آسیا، جمع اضراس، ضروس
به ضرس قاطع: از روی یقین، با کمال اطمینان
تصویری از ضرس
تصویر ضرس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ضرس

ضرس

ضرس
دندان، به ویژه دَندانِ آسیا، دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است، نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طَواحِن، دَندانِ آسیاب، طاحِنِه
ضرس قاطع: کنایه از با اطمینان
ضرس
فرهنگ فارسی عمید

ضرس

ضرس
دندان، دندان آسیا، بر آمده ناهموار، پشته سنگلاخ، باران کم گزیدن، سختی زمانه، باران کم کند دندان، تند خوی، کار آزموده جهاندیده: مرد، دندانه دندانه دندان سن، دندانهای آسیا طواحن، جمع اضراس ضروس یا به ضرس قاطع. از روی یقین با کمال اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار

ضرس

ضرس
آنکه خشم گیرد از گرسنگی (منتهی الارب). غضبناک از گرسنگی، بدخو. (منتخب اللغات). مرد تندخو. (منتهی الارب). مردی درشت. (مهذب الاسماء). ضَرِس ٌ شَرِس ٌ، مرد دشوارخو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

درس

درس
چیزی که معلم به شاگرد می آموزاند خواه از روی کتاب و یا از خارج کتاب باشد، خواندن کتاب
فرهنگ لغت هوشیار