جدول جو
جدول جو

معنی ضبط

ضبط((ضَ))
حفظ کردن، نگاه داشتن، گرفتن، در تصرف آوردن، نگاه داری، حفظ
تصویری از ضبط
تصویر ضبط
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ضبط

ضبط

ضبط
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن
ضَبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند
ضَبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن
ضَبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
ضبط
فرهنگ فارسی عمید