جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صید

صید

صید
جانوری را شکار کردن، اِشکَردَن، اِصطیاد، شِکَردَن، شِکَریدَن، اِقتِناص، بِشکَریدَن، شِکاریدَن
صید حرم: جانوری که در سرزمین حرم (حوالی کعبه) باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است، برای مِثال دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / و ز آنچه با دل ما کرده ای پشیمان باش (حافظ - ۵۵۲)
صید شدن: شکار شدن، به دام افتادن
صید کردن: شکار کردن
صید
فرهنگ فارسی عمید

صید

صید
بیماری است شتران را که بدان بینی آنها آب راند و بدان جهت سر را بلند دارند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

صید

صید
کوه بزرگ و مرتفعی است به یمن در مخلاف جعفر و در قلۀ آن حصاری است موسوم به سماره. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

صید

صید
شکار کردن، سر بلند داشتن از کبر، کج گردن شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا