معنی صهل - فرهنگ فارسی معین
معنی صهل
- صهل((صَ هْ))
- تیزی و حدّت آواز و سختی آن، گرفتگی صدا
تصویر صهل
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صهل
صهل
- صهل
- تیزی آواز و سختی آن با گرفتگی گلو، گلوگرفتگی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بهل
- بهل
- نفرین کردن، اندک و آسان ناچیز دوم شخص مفرد امر حاضر از هلیدن بگذار، آنکه بدهی خود را پرداخته یا حساب خویش را واریز کرده و مدیون نیست
فرهنگ لغت هوشیار