جدول جو
جدول جو

معنی صنع

صنع((صُ))
ساختن، آفریدن، نیکویی کردن، احسان، آفرینش
تصویری از صنع
تصویر صنع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با صنع

صنع

صنع
رجال صنعالایدی، مردان ماهر در کار و پیشۀ خود. (اقرب الموارد). رجوع به مواد قبل شود
لغت نامه دهخدا

صنع

صنع
کوهی است در دیار سلیم. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

صنع

صنع
رجل صنعالیدین، مرد چرب دست و باریک کار و ماهر در کار وپیشۀ خود، رجل صنعاللسان، بلیغ و نیک ماهر و حاذق در شعر و سخن. رجوع به مواد قبل شود
لغت نامه دهخدا