زره گران سنگ. آن زره که آواز ندهد چون پوشند، شمشیر گذرنده، شهد با موم که همه خانه آن پرشهد باشد، ضربه صموت، زدن که استخوان برد و از آن درگذرد. (منتهی الارب). - جاریه صموت الخلخالین، دختر فربه و سطبرساقی که آواز خلخال او شنیده نمیشود. (منتهی الارب)
خاموش بودن. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث اللغات). خاموش شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) : دست عشق فعل سکوت و مهر صموت بر دهان من نهاده است. (سندبادنامه ص 74)