کر و لال، صمٌ بکمٌ در عربی، برای مِثال زبان بریده به کنجی نشسته صمٌ بکم / به از کسی که زبانش نباشد اندر حکم (سعدی - ۵۳)، کنایه از خاموش، ساکت، با حالت خاموشی و سکوت، خاموش
از اتباع است. جَمعِ واژۀ اصم و ابکم. کران و گنگان. مأخوذ است از آیات 18، 171 سورۀ بقره: صم بکم عمی فهم لایرجعون (لایعقلون) : زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم. سعدی. رجوع به صم شود
کران و گنگان. این هر دو لفظ جمع اصم و ابکم است و استعمال جمع بجای مفرد برای مبالغه باشد در کثرت یا آنکه فارسیان بعض جاها صیغۀ جمع در مقام مفرد استعمال کنند، چنانکه حور که جمع حورا باشد. (غیاث اللغات). از اِتباع است و مأخوذ از آیات: صم بکم عمی فهم لایرجعون (لایعقلون). (قرآن 18/2، 171) : به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کروبیان صم و بکم. سعدی. رجوع به صم بکم شود