معنی صلع - فرهنگ فارسی معین
معنی صلع
- صلع((صَ))
- ریختن موهای جلوی سر، بی مویی جلوی سر
تصویر صلع
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صلع
صلع
- صلع
- سنگ پهنا سخت، جائی که هیچ نرویاند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صلع
- صلع
- بی موی پیش سر گردیدن. موی رفتگی پیش سر. (منتهی الارب). موی پیش سر رفتن. کل بودن. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا