جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صفی

صفی

صفی
صفی الله. لقب آدم ابوالبشر:
اولاد آدم از قلم تو برند رزق
گوئی مگر وصی توئی از آدم صفی.
سوزنی.
بانگ برزد عزت حق کای صفی
تو نمیدانی ز اسرار خفی.
مولوی.
رجوع به آدم و رجوع به صفی الله شود
لغت نامه دهخدا

صفی

صفی
شاه صفی، یکی از شعرای ایران و از سادات شهر ری بوده گوشه نشینی اختیار کرد بزیارت حج نایل شد. از اوست:
هرگزدل هیچ کس میازار صفی
تا بتوانی دلی بدست آر صفی
سررشتۀ کار خود نگه دار صفی
زنهار صفی هزار زنهار صفی.
(از قاموس الاعلام ترکی)
ازشعرای ایران و از مردم اصفهان است. در زمان ملوک صفوی میزیست با صحیفی شیرازی مشاعره داشته. از اوست:
رنجیده ام بمرتبه ای از جفای دوست
کز صدهزار لطف تلافی نمیشود.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

صفا

صفا
یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
صفا
فرهنگ نامهای ایرانی