معنی صرفه جو - فرهنگ فارسی معین
معنی صرفه جو
- صرفه جو
- آن که در خرج کردن اندازه نگه دارد، مقتصد
تصویر صرفه جو
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صرفه جو
صرفه جو
- صرفه جو
- صرفه جوینده، کسی که در خرج کردن پول یا مصرف کردن چیزی اندازه نگاه دارد، مقتصد
فرهنگ فارسی عمید