صرفه بردن صرفه بردن سود بردن، بهره بردن، برای مِثال ترسم که صرفه ای نبرد روز باز خواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸) فرهنگ فارسی عمید
صرفه بردن صرفه بردن سبقت نمودن و پیشی گرفتن. (برهان). پیشی گرفتن. (انجمن آرا) : ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست نان حلال شیخ ز آب حرام ما. حافظ. راه عشق ار چه کمینگاه کماندارانست هرکه دانسته رود صرفه ز اعدا نبرد. حافظ. دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم. حافظ. ، نفع بردن و فائده کردن. (برهان). نفع بردن. (انجمن آرا) لغت نامه دهخدا