جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صرفاً

صرفاً

صرفاً
محضاً. خالصاً، تنها. فقط:صرفاً برای انجام این مقصود... صرفاً چنین است..
لغت نامه دهخدا

عرفاً

عرفاً
برحسب عرف. مقابل شرعاً. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عُرف شود
لغت نامه دهخدا

صرفان

صرفان
مرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مس و قلعی. (منتهی الارب). النحاس و الرصاص. (اقرب الموارد). اسرب که قلعی گویند. (برهان قاطع) ، نوعی از خرما. (برهان قاطع) (مهذب الاسماء). نوعی از خرمای گران سنگ سخت مضغ که بیشتر از جهت کفایت بخرج صاحب عیالان بسیارخرج و مزدوران و بندگان آید یا آن صیحانی است و از امثال ایشان است: صرفانه رِبعیه تصرم بالصیف و تؤکل بالشتیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

صرفا

صرفا
تنها و فقط، به گونه ناب به نابی، تنها (فقط) خالصا: صرفا شیر است، تنها فقط: صرفا با کار درست می شود
فرهنگ لغت هوشیار