معنی صرع زده - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با صرع زده
صرع زده
- صرع زده
- مصروع. غشی. کسی که مبتلی بصرع و دارای بیماری صرع بود. (ناظم الاطباء). قطرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صفرا زده
- صفرا زده
- تلخه زده زردنبو آن که صفرا بر او غالب شده زرد شده (از غلبه صفرا)
فرهنگ لغت هوشیار