معنی صدری
- صدری((صَ))
- نوع مرغوبی از برنج که در شمال کشت می شود
واژههای مرتبط با صدری
صدری
- صدری
- سینه ای، نام گونه ای برنج
صدری
- صدری
- مربوط به سینه، در علم زیست شناسی نوعی برنج مرغوب ایرانی، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری
صدری
- صدری
- وی از شعرای عثمانی است. نام او پیری و به توقادلی زاده شهرت داشت و بعهد سلطان بایزیدخان ثانی میزیست و با وزرا و اعیان معاشر و به احوال آنان احاطۀ کامل داشت و ادعای مهارت در رمل می کرد. (قاموس الاعلام ترکی)
از شعرای عثمانی و از اهالی اشتیب است و بدرس شیخی افندی مداومت داشت. وی به سال 993 هجری قمری در استانبول درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی). او را دیوانی است به ترکی. (کشف الظنون)
قدری
- قدری
- اندکی، کمی
ددری
- ددری
- کودکی که میل دارد غالبا به کوچه و خیابان برود، زنی که گاه گاه از خانه بدر رود و با مردان بیگانه در آمیزد، شخص هرزه و بد عمل
بدری
- بدری
- منسوب به بدر، ماه تمام
صغری
- صغری
- مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
صدرا
- صدرا
- بالا برنده، ارج دهنده، مرکب از صدر (عربی به معنای بالا) + الف فاعلی (فارسی)، نام حکیم محمدبن ابراهیم بن یحیی شیرازی معروف به ملاصدرا
جدری
- جدری
- مرض آبله
