جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صدد

صدد

صدد
قصد چیزی را کردن، در پی کاری شدن، قصد نمودن، در پی تحصیل چیزی بودن
فرهنگ لغت هوشیار

صدد

صدد
قصد، آهنگ، عزم، منظور، مقصود
در صدد بودن (برآمدن): قصد داشتن
صدد
فرهنگ فارسی عمید

صدد

صدد
شهری است بر مرز و بوم شمالی اسرائیل چنانکه موسی و حزقیال قرار دادند (سفر اعداد 34: 8 و حزقیال 47: 15) بسیاری گمان دارند که صدد همان صدد حالیه است که 75 میل بشمال شرقی دمشق و 35 میل بجنوب شرقی حمص مسافت دارد، و آن مزرعۀ عظیمی است و از آثار قدیمی در آنجا جزچند عدد ستونهائی که در دیوار خانه بنا شده است نیست و دارای بستانها و اراضی مزروعه میباشد و مسیحیان آنجا از کلیسای یعقوبیه میباشند. (از قاموس مقدس)
لغت نامه دهخدا

صدد

صدد
نزدیکی. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (دهار) ، رویاروی. (منتهی الارب). مقابله و برابری چیزی. (غیاث اللغات). مقابله. (ربنجنی). المقابله و المثل. (مهذب الاسماء) ، مجازاً، قصد نمودن. در پی کاری شدن. (غیاث اللغات).
- بصدد بودن، در صدد برآمدن، قصد چیزی را کردن. در پی تحصیل چیزی بودن:
نه در صدد عیون اعمالم
نه از عدد وجوه اعیانم.
مسعودسعد.
اعقاب و اولاد او بر آنکس که در دیار هند بصدد ملک و معرض حکم باشد برین قضیت میرود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 293)
لغت نامه دهخدا

صدف

صدف
نوعی جانور نرم تن که قدما اعتقاد داشتند اگر قطره باران در آن جا بگیرد به مروارید تبدیل می شود، نام سه ستاره به شکل مثلث
صدف
فرهنگ نامهای ایرانی