جدول جو
جدول جو

معنی صباح کردن

صباح کردن((صَ. کَ دَ))
روز بخیر گفتن
تصویری از صباح کردن
تصویر صباح کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با صباح کردن

صباح کردن

صباح کردن
روز به خیر گفتن. تهنیت بامداد ادا کردن: آن شخص می آمد به رسم عرب روی خویش بربسته و سلاح تمام پوشیده واو را صباح کرد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی). رجوع به صباح کنان و صباح الخیر... شود
لغت نامه دهخدا

صلاح کردن

صلاح کردن
سکالیدن مشورت کردن رای زدن، مشورت کردن، رای زدن، تدبیر کردن
صلاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار

صبوح کردن

صبوح کردن
پگه نوشیدن غاره نوشیدن شراب نوشیدن به وقت صبح
صبوح کردن
فرهنگ لغت هوشیار

مباح کردن

مباح کردن
روا کردن روا داشتن شایست دانستن حلال کردن: بانچه الله تعالی ویرا مباح کرده بود از زنان، جایز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

صبوح کردن

صبوح کردن
خوردن شراب در بامدادان: و دستوری داریم فردا صبوح باید کرد که بامداد باغ خوشتر باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 347). حصیری باپسرش بوالقاسم بباغ رفته بودند... و آنگاه صبوح کرده و صبوح ناپسند است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 157).
صبوحی که بر آب کوثر کنیم
حلالست اگر تا بمحشر کنیم.
نظامی.
و رجوع به صبوح شود
لغت نامه دهخدا

صلاح کردن

صلاح کردن
مشورت کردن. رای زدن. تدبیر کردن: اکنون بازگرد تا من با وزیران خود صلاح کنم. (قصص الانبیاء). رجوع به صلاح شود
لغت نامه دهخدا

مباح کردن

مباح کردن
اِباحه. (تاج المصادر بیهقی). حلال کردن. (فرهنگ فارسی معین) : به آنچه اﷲ تعالی وی را مباح کرده بود از زنان. (کشف الاسرار، از فرهنگ فارسی معین).
من هم اول روز دانستم که عشق
خون مباح و خانه یغما میکند.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 447)
لغت نامه دهخدا