منسوب به صاحب، قسمی انگور درشت و پوست نازک و قرمزرنگ: بنده پرور هیچ بیگم نیست چون بنت العنب صاحبی زینگونه گر انگور را خوانم رواست. میرزا عبدالغنی قبول. در صاحبیش لطافت جان قند گرجیش ازغلامان. تأثیر. ، جامۀ ابریشمی مخطط. (غیاث اللغات) : خوشا آن شمطها و آن صاحبیها که آرند سوغات ما را صواحب. نظام قاری. کتان فرم آمد و مغربی دگر کیسۀ بعد از او صاحبی. نظام قاری. ز کیسه ای همه را کرده کیسه ها فربه ز صاحبی همه را ساخت صاحب زیور. نظام قاری. صاحبی را که ز کتان هوس کیسه ای است کیسه از سیم بپرداز بگو در بازار. نظام قاری. گردن از کتان صاحبی مدور پیچیده... (دیوان البسۀ نظام قاری ص 134). دلبستگی نمانده چنانم که بعد از این ننگ آیدم که جامۀ تن صاحبی کنم. تأثیر
دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، 20000گزی شمال خاوری ساری. دشت معتدل، مرطوب، مالاریائی. سکنۀ آن 400 تن شیعه، زبان آنها مازندرانی و فارسی. آب آن از رود خانه تجن و فاضلاب گلما و چشمه است. محصول آنجا برنج، غلات، پنبه، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)