جدول جو
جدول جو

معنی شیهه زدن

شیهه زدن((~. زَ دَ))
فریاد زدن اسب، شیهه کشیدن
تصویری از شیهه زدن
تصویر شیهه زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شیهه زدن

شیوه زدن

شیوه زدن
در تداول عامه، اهل فرقه بودن. عادتهای زشت داشتن. (فرهنگ لغات عامیانه). حیله بکار بردن. (یادداشت مؤلف) ، عمل بد داشتن زن. منحرف بودن زن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیوه ای شود
لغت نامه دهخدا

شیشه زدن

شیشه زدن
از عدد شش، در اصطلاح زارعان خراسان، آمدن باران در روزهای ششم فروردین یا بیست وششم یا سی وششم بهار. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی). رجوع به شیشه شود
لغت نامه دهخدا

خیمه زدن

خیمه زدن
تاژ زدن افراس افراشتن چادر زدن برپا کردن خیمه چادر زدن، فرود آمدن مقیم شدن در جایی، عجب و تکبر کردن، فنی است از کشتی که چون حریف بخاک می رود حریف دیگر از روبرو تمام تنه خود را بر روی او خراب می کند خیمه کشیدن، یا اندر عدم خیمه زدن، فانی شدن رسیدن بعالم حقایق
فرهنگ لغت هوشیار

پیچه زدن

پیچه زدن
روی بند مویینه بروی آویختن در نقاب مویین شدن رو بند زدن
پیچه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پینه زدن

پینه زدن
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار

شعله زدن

شعله زدن
زبانه زدن، افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گُر کِشیدَن، تَلَهُّب، اِضطِرام، اِشتِعال، تَوَقُّد، ضِرام، اِلتِهاب، گُر زَدَن
شعله زدن
فرهنگ فارسی عمید