جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شیوه گر

شیوه گر

شیوه گر
آن که دارای روش و طریقه است، معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه به کار برد، حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار

شیوه گر

شیوه گر
دارای ناز و عشوه، شیوه کار، شیوه باز، کنایه از معشوق دارای ناز و عشوه
شیوه گر
فرهنگ فارسی عمید

شیوه گر

شیوه گر
شیوه کار. شیوه باز. (ناظم الاطباء). حیله گر. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیوه باز شود، آنکه دارای روش و طریقه است. (فرهنگ فارسی معین) ، معشوقی که به همه فنون عاشقی آگاه است و ناز و کرشمه بکار برد
لغت نامه دهخدا

شیشه گر

شیشه گر
کسی که شیشه سازد آنکه آلات و ادواتی از شیشه درست کند
شیشه گر
فرهنگ لغت هوشیار

شیشه گر

شیشه گر
کسی که شیشه می سازد، آنکه آلات و ادوات و ظروفی از شیشه درست می کند
شیشه گر
فرهنگ فارسی عمید