جدول جو
جدول جو

معنی شیشه باز

شیشه باز
محیل، حیله گر، دغاباز، آن که با گوی و ساغر شعبده بازی کند، آفتاب
تصویری از شیشه باز
تصویر شیشه باز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شیشه باز

شیوه باز

شیوه باز
معشوق و یا معشوقۀ با ناز و کرشمه. که دانا باشد به همه فن های عشقی و بکار برد آنها را. (ناظم الاطباء) ، مکار. حیله گر. نیرنگساز. محیل. خادع. بامبول باز. (یادداشت مؤلف) ، عاشق و شیدایی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شیشه ساز

شیشه ساز
آنکه ساختن شیشه پیشه دارد. شیشه سازنده. (یادداشت مؤلف) :
مدار دست ز مینا و جام در فصلی
که شیشه ساز بود غنچه کاسه گر لاله.
صائب (از آنندراج).
رجوع به شیشه سازی شود
لغت نامه دهخدا

شیشه بازی

شیشه بازی
عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگر بیجا شود به حرکات اصول بر گردن و بازو بگیرند و نگاه دارند. (آنندراج) (غیاث) ، عملی مانند سینما. قسمی سینما در قدیم که اصل سینمای امروزین است. چیزی شبیه به سینمای امروز ولی فانوس خیال نیست چه فانوس خیال همین شهر فرنگ امروز است. این بازی جزو بازیهای ریدک خوش آرزو آمده و مراد قسمی سینما بوده که با شیشه و نورمی کرده اند و فانوس خیال نوعی از آن است و جام باز و جام بازی نیز همان است. (یادداشت مؤلف) :
بر آن شیشه دلان از ترکتازی
فلک را پیشه گشته شیشه بازی.
نظامی.
فغان زین چرخ کزنیرنگسازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی.
نظامی.
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.
نظامی.
شیشه بازی ّ سرشکم نگری از چپ و راست
گر به این منظر بینش نفسی بنشینی.
حافظ.
شکسته بر سر هم از ره شوخی و بیباکی
هزاران دل به مشق شیشه بازی شاهد نازش.
شفیع اثر (از آنندراج).
، حقه بازی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا