جدول جو
جدول جو

معنی شیرزنه

شیرزنه
چوبی که با آن شیر یا دوغ را به هم می زنند تا مسکه از دوغ جدا شود، خمره کره گیری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شیرزنه

شیرزنه

شیرزنه
چوبی که با آن شیر یا دوغ را به هم می زنند تا مسکۀ آن جدا شود
شیرزنه
فرهنگ فارسی عمید

شیرزنه

شیرزنه
چوبی که بدان ماست را می شورانند تا مسکه آرد. (ناظم الاطباء) ، خمرۀ کره گیری. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

شیرینه

شیرینه
زرد زخم شیرینک، چوبی که جغرات را زنند تا مسکه بر آید
شیرینه
فرهنگ لغت هوشیار

شیرونه

شیرونه
زرد زخم، گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. یا شیرینکها. تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است
فرهنگ لغت هوشیار

شیر زنه

شیر زنه
چوبی که بدان ماست را بشورانند تا مسکه از دوغ جدا گردد، خمره کره گیری
فرهنگ لغت هوشیار

شیرزده

شیرزده
کودکی که به هنگام شیرخوارگی کم شیر خورده لاغر و نزار شده باشد، جمع شیرزدگان
شیرزده
فرهنگ فارسی معین

شیرینه

شیرینه
شیرینَک، جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زَردزَخم، شیرونه
شیرینه
فرهنگ فارسی عمید

شیرونه

شیرونه
شیرینَک، جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زَردزَخم، شیرینه
شیرونه
فرهنگ فارسی عمید